فارسی، زبان فرهنگی و علمی در هند به شمار می رفت

۱۲ مهر ۱۳۹۵ | ۱۳:۳۰ کد : ۷۴۰ رویدادهای پیش رو
تعداد بازدید:۹۷۵
رایزن فرهنگی ایران در دهلی نو با اشاره به تأثیر فراوان زبان فارسی بر زبان‌های هند به ‌ویژه زبان هندی، گفت: زبان فارسی پیش از آنکه هند مستعمره انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی آن به‌شمار می‌رفت.
فارسی، زبان فرهنگی و علمی در هند به شمار می رفت

به گزارش روابط عمومی بنیاد سعدی به نقل از خبرگزاری مهر، علی دهگاهی، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو، گفت: هند دارای تاریخ و فرهنگ بسیار کهن و پرباری است که سابقه آن به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد می‌رسد. هند به سرزمین نژادها، زبان‌ها، آیین‌ها، و فرهنگ‌های فراوان و گوناگون معروف است. در هند صدها زبان و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر دو زبان هندی و انگلیسی که درقانون اساسی این کشور زبان رسمی اعلام شده‌است، ۲۲ زبان دیگر در یک یا چند ایالت موقعیت زبان رسمی را دارند.

در دوره هایی از تاریخ هند، زبان فارسی به عنوان زبان رسمی این کشور بوده است. این امر حکایت از ارتباط نزدیک این دو کشور و فرهنگ با هم دارد. به تعبیری طی ۸۰۰ سال تسلط فارسی‌زبانان یا ایرانیان بر هند، این کشور از فرهنگ ایران و زبان فارسی تأثیر بسیاری پذیرفته‌است. زبان فارسی در دوره غزنویان به هند راه یافت و با فرمانروایی دودمان گورکانیان هند زبان رسمی شد. زبان فارسی هند شاعران بزرگی همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و دستگاه شعری سبک هندی را در خود پروراند. زبان فارسی تأثیر فراوانی بر زبان‌های هند به‌ویژه زبان هندی گذاشته‌است. زبان فارسی پیش از آنکه هند مستعمره  انگلستان شود (نیمه دوم قرن ۱۹ م)، دومین زبان رسمی این کشور و زبان فرهنگی و علمی آن به‌شمار می‌رفت. در این تبادل فرهنگی که بین این دو فرهنگ و کشور صورت گرفته است ما شاهد تاثیر هر دو فرهنگ از هم هستیم.

 

ابتدا ترسیمی کلی از مسلمانان در هند بدهید و توضیحی درباره پراکندگی و شرایط مسلمانان در هند را بفرمائید.

ارتباط در حوزه دین هم مانند حوزه های ادبی فرهنگی میان ما و هند وجود داشته است. دین اسلام از طریق ایرانی ها در شبه قاره هند ترویج داده شد و بسیاری از عرفا و مشایخی که از ایران به هند مهاجرت کردند توانستند اسباب رونق و ترویح بیشتر دین اسلام در شبه قاره بشوند. تقریبا از قرن اول هجری این ارتباطات فرهنگی، هنری، ادبی بین دو کشور ایران و هند (هرچند مسبوق به سابقه بیشتر است) بوده است و از این قرن دین اسلام ترویج پیدا کرد و زبان فارسی هم به عنوان زبان دوم بعد از زبان عربی این اهمیت و جایگاه را برای متون دینی و برای ترویج دین اسلام داشت و اشاعه پیدا کرد. اما در خود کشور هند حدود ۲۰۰ میلیون نفر مسلمان زندگی می کنند که این در ایالت های مختلف پراکنده شده است. بزرگترین اقلیت دینی این کشور امروزه مسلمانان هستند.

هر فرد هندی اگر بخواهد تاریخ کشورش را بداند ناگزیر از یادگیری زبان فارسی است. خود هندی ها که اکثریت را دارند چیزی بالغ بر ۸۰۰ تا ۸۵۰ میلیون نفر هستند. در گذشته های تاریخی این کشور حکومت های اسلامی بوده که خود یکی از دلایل رونق دین اسلامی در آنجا است. لذا تاریخ، فرهنگ و تمدن کشور هند درکنار عناصر فرهنگ و گذشته خودشان که در منطقه داشتند به نوعی مدیون حکومت های اسلامی هم هستند.

بعدها در دوره  بابریان و تیموریان این حکومت ها ادامه پیدا کرد و دین اسلام همچنان در آنجا پرقدرت حضور داشت. اگر تفکیکی بین فرق و مذاهبی که درآنجا وجود دارد بکنیم چیزی حدود ۴۰ میلیون نفر از این تعداد شیعه هستند که در ایالت های جامو و کشمیر زندگی می کنند و بیشتر در ایالت های اوتارپرادش و ایالت های لکهنو و همین طور در حیدرآباد و... حضور دارند.

 

هند و ایران هم همانطور که فرمودید مراودات فرهنگی زیادی با هم داشته اند تا جایی که زبان دوم مردم هند در دوره ای فارسی می شود. این دو فرهنگ از قدیم چه تاثیراتی بر هم داشته اند؟

«در بین ملت هایی که در جهان وجود دارند من کمتر کشوری دیدم که تا این اندازه تاثیرو تاثر فرهنگی داشته باشند به ویژه تاثیری که فرهنگ و تمدن ایران و اسلام در سرزمین شبه قاره داشته اند» صددرصد هم اینگونه است. این ارتباطات فرهنگی و تمدنی از گذشته های بسیار کهن یعنی از دوران باستان بوده است. تحقیق در زبان های باستان و کلاسیک هند و ایران موید همین نکته است که نشان می دهد ارتباط تمدنی خیلی قوی ای بین این دو کشور بوده است.

همانطور که می دانید و موضوع بحث ما رواداری و تسامح در هند است همانطور که در کشور خودمان هم در قدیم بوده است و امروز نمونه بارز آن را می توان در نمایندگان اقلیت ها در مجلس دانست. این ارتباط تمدنی میان ما در گذشته بوده است و شاهد مثال اینکه علاوه بر تحقیقات متعددی که در این حوزه وجود دارد تاثیراتی است که این دو فرهنگ بر روی همدیگر در حوزه های هنر،  ادبیات و شاخه های مختلف فرهنگ و اندیشه داشته اند.

شاهد خیلی مناسب آن را می توان در صحبت جواهر لعل نهرو که یکی از بزرگان استقلال هند در کنار گاندی بود مشاهده کرد. ایشان بعد از اینکه همه سرزمین هند را از نزدیک می بیند در کتاب کشف هندش جمله معروفی دارد و می گوید: «در بین ملت هایی که در جهان وجود دارند من کمتر کشوری دیدم که تا این اندازه تاثیر و تاثر فرهنگی داشته باشند به ویژه تاثیری که فرهنگ و تمدن ایران و اسلام در سرزمین شبه قاره داشته است.» این سخنی است که یکی از بزرگان نهضت آزادی هند زده است.

اینکه زبان فارسی در هند تا این اندازه قدرت می گیرد، چگونه محقق می شود؟ و اینکه زبان انگلیسی جای آن را می گیرد، آیا قصور از ما بوده است که نتوانسته ایم جایگاه خودمان را حفظ کنیم؟

این ارتباطاتی که عرض کردم که از گذشته و حتی دوران باستان بوده است، تا دوره معاصر هم ادامه پیدا می کند. یکی از ارکان اساسی اش زبان و ادبیات فارسی بود. بیش از ۷۰۰ سال زبان و ادبیات فارسی زبان دیوانی و رسمی کشور هند بود. اگر بخواهیم اشاره ای به مرزهای زبان فارسی بکنیم از کرانه مدیترانه تا مرزهای غربی چین را مرزهای زبان فارسی می دانند. از امپراتوری عثمانی که در غرب ایران در دوران صفویه واقع شده بود تا دوره حکوت های بابریان همه این مناطق قلمرو زبان فارسی بود و حتی حکام  این منطقه نسبت به ترویج زبان فارسی اهتمام داشتند و خودشان هم دیوان های زبان فارسی داشتند.

برای اینکه زبان در جایی رونق پیدا بکند یک سری پشتوانه ها نیاز دارد. در گذشته تاریخی این پشتوانه ها را زبان فارسی داشت. اولا به خاطر اینکه زبان علم بود؛ یعنی هرکسی که می خواست در این قلمرو کتابش خوانده بشود باید به زبان فارسی آن را می نوشت. زبان دین بود به این دلیل که ایرانیان حداقل در منطقه شرق و شبه قاره نقش خیلی پررنگی در ترویج دین اسلام داشتند. مثلا میرسیدعلی همدانی با ۷۰۰ نفر به کشمیر می روند و برروی آن منطقه تاثیر عمیق فراوانی می گذارند. حتی امروز هم افرادی در آنجا آن منطقه را ایران صغیر می نامند. به این دلیل که هم هنر ایرانی و هم فرهنگ و تمدن و حضور فرهنگی ایران را در آنجا می بینیم.

چهار عامل برای اینکه یک زبان در جایی رونق بیاید نیاز است: ابتدا اینکه زبان علم باشد، دوم زبان دین باشد، سوم زبان قدرت و چهارم زبان ثروت باشد. سومین عامل گسترش زبان قدرت است. به هرحال امپراتوری که در دوران صفویه و کمی قبل و بعد از آن بوده است به عنوان زبان قدرت به هر حال حکامی که در آن زمان در آنجا حکومت می کردند هم امپراتوری عثمانی و هم امپراتوری تیموریان و...، همه مروج زبان فارسی بوده اند.  چهارمین عامل گسترش زبان، ثروت است. درگذشته های تاریخی اگر نویسنده و شاعری علاوه بر علاقه های علمی که داشتند تا اثری را تولید بکنند به هر حال نیازهای تشویق و حمایت از طرف دربارهای محلی هم بوده اند. یعنی منبع درآمدشان از طریق این آثار بوده است. پس درآمد هم از طریق این کتاب ها داشتند.

وقتی این چهار عامل پشتوانه زبان فارسی در آن زمان بود، زبان فارسی هم این قلمرو وسیع را فتح کرده بود. این فاکتورها در قرن هیجده و نوزدهم کم رنگ شد. در ایامی که امپراتوری صفویه از بین رفت و بعد از آن افشاریه توانست تا حدودی وحدت ملی ایران را حفظ کند و بعدها به ویژه در دروه قاجار رنگ و بویی از آن قدرت و ثروت باقی نمانده بود و مرزهای ایران هم با این آسیب تهاجم مواجه شد و تضعیف شد. کم کم در آن ایام بریتانیا آمد و جای ایران را گرفت و این جایگاه را به دست آورد و از نیمه دوم قرن هیجده حضورش در آنجا پررنگ شد. حتی خود بریتانیا در بدو ورودش به شبه قاره نیازمند به زبان فارسی بود.

خیلی از کتاب ها و اسنادی که به زبان هندی الان در هند موجود است مشوق شان کمپانی هند شرقی یا حاکمان محلی انگلیسی بودند یا حتی سفرنامه های فارسی افرادی مانند منشی اعتصام الدین یا میرزا ابوطالب اصفهانی را می بینید که این افراد یا خودشان به بریتانیا رفتند یا اینکه خود آکسفورد از آنها دعوت کرده است که زبان فارسی را برای ما آموزش بدهید چون در ابتدای حضورشان در شبه قاره نیازمند زبان فارسی بودند. زمانی که حضورشان پررنگ شد و توانستند که حضور ابتدایی اقتصادی شان را با حضور سیاسی شان تکمیل بکنند و آن نقطه را کاملا در اختیار خودشان بگیرند کم کم توانستند زبانشان را جایگزین زبان فارسی بکنند.

در ۱۸۳۵ هم با قانونی که اعلام کردند، زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی منطقه شناخته شد و زبان فارسی جایگاه خود را که زبان دیوانی بود از دست داد. قبل از آن زبان رسمی و دیوانی فارسی بود و هرگونه ارتباط و بورکراسی اداری آنها به زبان فارسی بود. البته در دوره قاجار آن ۴ پشتوانه که قبلا گفتم دچار ضعف شده بودند. البته این امر به صورت آنی هم صورت نمی گیرد و تا سال ها در مدارس دینی آنها زبان فارسی تدریس می شود. حتی این مدارس دینی با آثاری مانند گلستان و بوستان در کنار کتاب های دینی خودشان  آشنا هستند.

امروز اگر زبان رسمی و دیوانی هند فارسی نیست، اما زبان فارسی به عنوان یکی از زبان های پرقدرت در حوزه زبان آکادمیک در آنجا مطرح است. حدود ۳۷ تا ۴۰ بخش زبان فارسی در هند داریم که ظرفیت بالایی در مقایسه با جاهای دیگر است. یعنی به عنوان یک زبان دانشگاهی قدرت دارد و هر محقق هندی اگر بخواهد کشور و فرهنگ خودش را بشناسد، نیازمند زبان فارسی است. چرا که در برهه مهمی از تاریخ آن کشور بیشتر آن چیزی که در آنجا تولید شده به زبان فارسی بوده است و باید به منابع فارسی مراجعه بکند. چرا که زبان فارسی بخش عمده ای از هویت و فرهنگ و تاریخ آن کشور است.

 

ما در ادبیات خودمان می بینیم که کتابی مانند کلیله و دمنه چندین بار به زبان فارسی ترجمه می شود آیا امروزه هم اینگونه مراودات وجود دارد؟

مشهور است که بروزیه طبیب در دوره ساسانیان به سرزمین هند رفت که چیزهای ارزشمندی از آن سرزمین را به ایران بیاورد. البته نقل است که برای آب حیات رفته بود اما کلیله و دمنه را با خود می آورد که ابتدا به زبان پهلوی و بعدا به زبان عربی ترجمه می شود و ترجمه های متعددی به نظم و نثر به زبان فارسی از آن داریم. بله این ارتباطات ادبی از گذشته وجود داشته است. سه دوره ترجمه را ما می توانیم از شبه قاره معرفی کنیم که از زبان های هندی به فارسی صورت گرفته است؛ اولین دوره همان دوره باستانی یعنی در زمان ساسانیان بوده که یک نمونه آن همین کتاب کلیله و دمنه بوده است. دومین دوره ترجمه به دوره ابوریحان بیرونی که به عنوان یکی از اولین هندشناس در کشورهای اسلامی می توان به آن اشاره کرد. زمانی که در معیت سپاه محمود غزنوی به شبه قاره می رود زبان سانسکریت و هندی را یاد گرفت و خیلی از آثار هندی را به زبان عربی و فارسی ترجمه کرد، البته تنها یکی از کتاب های او به نام التفهیم به زبان فارسی موجود اس و بقیه آنها به عربی است.ما سه دوره ترجمه از هندی به فارسی و برعکس داریم

دوره سوم هم در دوره تیموریان انجام شد که اکبرشاه، سومین پادشاه دوره بابری سردمدار این ترجمه بود که کتاب هایی مانند مهابارات ها به دستور ایشان به فارسی ترجمه شد. همین گونه برعکس این مسئله هم بوده است که ما هم خیلی از آثار را از زبان فارسی به هندی ترجمه کرده ایم. این تبادل ادبی بین این دوسرزمین از دوران باستان تا کنون بوده است.

 

بیشترین آثاری که از فارسی به هندی ترجمه شده است چیست؟ آیا کارهای که در زمینه ادبیات شده است در زمینه سینما هم شده است؟

ارتباطات سینمایی ایران و هند از ابتدای کار سینما در ایران بوده است. به فرض مثال بخشی از کارهای اولین فیلم سینمایی ایران یعنی دختر لر در بمبئی انجام شده است. امروزه هم فیلم مستند زیادی درباره داشته های فرهنگی ما در هند ساخته شده است. که از شبکه های مختلف سیما پخش می شود.

 

الان ما چقدر نسخه خطی در هند داریم؟

آمار دقیقی در دست نیست، اما تعداد نسخ خطی فارسی در هند و همچنین اسناد فارسی در هندوستان اگر بیشتر از ایران نباشد کمتر هم نیست.

 

این امر چرا مستند نمی شود؟

نخستین گام برای مستند کردن تهیه فهرست و کاتالوگ است. بسیاری از این کارها در  مرکز تحقیقات ما و مرکز میکروفیلم نور خانه فرهنگ انجام شده است. یعنی اولین قدم شناسایی نسخ فارسی که فهرستی از آنها ارائه شود. قدم بعدی دیجیتالی کردن این آثار است. به هر حال این آثار فارسی در اختیار کشور میزبان است و به عنوان میراث فرهنگی آنجا مطرح است. آنها هم خودشان تا حدودی این کارها را دارند انجام می دهند. اما اینکه ما بتوانیم از کتاب خانه ها و نسخ خطی آنها استفاده بکنیم متاسفانه قوانین و مقرارت دولت هند به نوعی ضعیف یا کم لطفی دارد و هر محققی که بخواهد مراجعه کند و از آنها استفاده کند به او تنها یک سوم آن نسخه را می دهند. فکر می کنم این به دور از نگاه های علمی امروزی است. درصورتی که در خیلی از کشورها از جمله کشور خودمان نسخ  خطی را در سایت گذاشته اند و هر محققی در هرجای جهان می تواند آن را دانلود کند و استفاده کند.

بخش زیادی از مردم هند را با تفکر بودا وگرایش عرفان آن می شناسند. اقبال عمومی به سمت کتاب هایی در این حوزه که از ایران به هند می رود، چگونه است؟ مثلا در سال های قبل مثنوی در آمریکا پرتیراژترین کتاب بود در هند چگونه است؟ یا به تعبیری آثار فارسی در هند در چه حوزه ای بیشتر علاقه مند دارد؟

در حوزه عرفان اسلامی که در هند بیشتر به تصوف مشهور است و استقبال زیادی می شود.  شعرای کلاسیک ما که در حوزه عرفان حرف زده اند را می شناسند و همچنین خودشان هم سمینارها و همایش های مختلفی را در حوزه تصوف برگزار می کنند. اما شما مشخصا به مثنوی اشاره کردید، همانطور که می دانید مثنوی به خیلی از زبان ها از جمله انگلیسی ترجمه شده است. اما ما الان داریم گزیده ای از آن را به زبان هندی برای اولین بار با همکاری یک استاد مسلط به زبان سانسکریت و هندی به نام بریلام شکرا ترجمه می کنیم. یا کتابی که معرفی مولانا است یعنی کتاب آقای زرین کوب را داریم ترجمه می کنیم. هرچند شناخت نسبت به مثنوی و مولانا در آنجا وجود دارد. چندین موسسه و بنیاد درباره مولانا وجود دارد. در هند علاقه مند به ادبیات و آنچه که نسبت به فرهنگ ما در گذشته تولید شده زیاد است.

 

نگاه مردم هند به ایرانیان و فرهنگ ایرانی چگونه است؟

ارتباطات فرهنگی و تمدنی که ما از گذشته داشتیم، نسبت به ایران، فرهنگ و  تمدن ایران علاقه مندی وجود دارد. به عنوان مثال ما هرگونه برنامه فرهنگی که برگزار می کنیم به دلایل اینکه مابه‌ازاء و مشابه آن را در کشور خودشان دارند به خاطر این قرابت فرهنگی می شناسند و علاقه مند هستند.

چند سال پیش رئیس جمهور هند موکرجی، در یکی از سمینارهای زبان فارسی گفت ارتباطات ما اگر با هر کشوری بر اساس سیاست و اقتصاد است، اما با ایران براساس فرهنگ و تمدن است.

 

رایزنی فرهنگی برای تقویت زبان فارسی در هند یا بحث های دیگر فرهنگی در آنجا چه برنامه ای دارد؟ آیا برنامه ای دارد که آن را مانند سابق تقویت کند؟ و به شکوفای گذشته خود برساند؟

وظیفه اصلی هر رایزنی فرهنگی معرفی فرهنگ و تمدن و اندیشه های انقلاب اسلامی در خارج از کشور است که شناخت و تصویری از فرهنگ و تمدن و همچنین ایران امروز را در خارج از کشور از منظر فرهنگی عرضه بکند. همانطور که می دانید فرهنگ عرصه خیلی گسترده ای دارد.

اما برای اینکه زبان فارسی به آن گذشته خودش برسد همانطور که اشاره کردم چهار عاملی باعث شده بود که زبان فارسی در آن برهه از تاریخ زبان فارسی قلمرویی فراتر از مرزهای جغرافیایی داشته باشیم، امروزه این زبان زبان رسمی سه کشور ایران و تاجیکستان و افغانستان است و در خارج از این حوزه در بعضی از کشورها مانند هندوستان هم حضور دارد.  جمهوری اسلامی در قالب دانشگاهی در اکثر دانشگاه ها این امکان را فراهم کرده است که از فرصت های مطالعاتی که در ایران برگزار می شود استفاده بکنند. دوره دانش افزایی داریم و غیر از این ما یک انجمن ادبی داریم که هرماه جلسه ای برگزار می کنیم و از تمام دوستان دعوت می کنیم و مجلس شعر خوانی و اظهار نظر درباره زبان فارسی را داریم. و ....کلاس های در خود خانه فرهنگ برگزار می شود که هدف درگیر کردن افراد بیشتری با زبان فارسی است.

 


نظر شما :