تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر نویسندگان شهیر روسیه؛ با تأکید بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه

۱۲ اسفند ۱۳۹۴ | ۱۶:۰۰ کد : ۴۱۰ رویدادهای پیش رو
تعداد بازدید:۱۶۰۷
مباحث ادبیات تطبیقی همواره از زمینه های مطالعاتی جالب توجه برای پژوهندگان حوزه های ادبی و نیز برای عموم علاقه مندان به ادبیات بوده است. علاوه برآن، تفحص در تشابهات و روابط تأثیر و تأثر ادبیات ملل از یکدیگر، گستره ای از روابط و هم پیوندی های تاریخی را پیش روی پژوهشگران می گشاید. شاید دور از ذهن نباشد اگر ادعا شود که مباحث ادبیات تطبیقی، بازنمای فراز و نشیب تعاملات ملل و حتی حکومت ها، به طور ویژه در حوزه های جغرافیایی نزدیک به هم، در امتداد تاریخ روابط آن ها است. بدین ترتیب و با آگاهی از زوایای گوناگون این موضوع، مطالعه تطبیقی ادبیات فارسی و روسی مورد توجه نگارنده قرار گرفته، سعی شده است تا رابطه تأثیر و تأثر تاریخی و فرهنگ این دو کشور همسایه، از دریچه ادبیات بررسی شود. بدین منظور، با تأکید ویژه بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه و تأثیر آن بر شاعران شهیر روس، متنی مختصر در قالب پاسخ گویی به سه پرسش ذیل، تهیه و ارائه شده است.
تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر نویسندگان شهیر روسیه؛ با تأکید بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه

به گزارش روابط عمومی بنیاد سعدی به نقل از موسسه مطالعات ایران و اوراسیا-ایراس، مباحث ادبیات تطبیقی همواره از زمینه های مطالعاتی جالب توجه برای پژوهندگان حوزه های ادبی و نیز برای عموم علاقه مندان به ادبیات بوده است. علاوه برآن، تفحص در تشابهات و روابط تأثیر و تأثر ادبیات ملل از یکدیگر، گستره ای از روابط و هم پیوندی های تاریخی را پیش روی پژوهشگران می گشاید. شاید دور از ذهن نباشد اگر ادعا شود که مباحث ادبیات تطبیقی، بازنمای فراز و نشیب تعاملات ملل و حتی حکومت ها، به طور ویژه در حوزه های جغرافیایی نزدیک به هم، در امتداد تاریخ روابط آن ها است. بدین ترتیب و با آگاهی از زوایای گوناگون این موضوع، مطالعه تطبیقی ادبیات فارسی و روسی مورد توجه نگارنده قرار گرفته، سعی شده است تا رابطه تأثیر و تأثر تاریخی و فرهنگ این دو کشور همسایه، از دریچه ادبیات بررسی شود. بدین منظور، با تأکید ویژه بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه و تأثیر آن بر شاعران شهیر روس، متنی مختصر در قالب پاسخ گویی به سه پرسش ذیل، تهیه و ارائه شده است.

جایگاه ادبیات فارسی در ادبیات روسیه چیست؟

نیکالای چرنیشفسکی نویسنده و منتقد بزرگ روس می­گوید: "شعر جهان را بی نظم فارسی، تصوّر کردن و یا منظور عالمیان گردانیدن، گناه است."(صمد/1391: 50)  قرن نوزدهم میلادی (عصر طلایی) و اوایل قرن بیستم (عصر نقره ای)، اوج توجّه ادیبان روسی به ادب فارسی است. از آن جا که بسیاری از نسخه­های کتاب­های خطّی فارسی در نواحی مختلف کشور روسیّه باقی مانده­اند که مجموعه­ی آن­ها یکی از کامل­ترین گنجینه­های کتاب­های خطّی در خارج از مرزهای ایران را تشکیل می­دهد، تحقیق و تفحّص در کشف تعاملات ادبی بین این دو کشور بسیار دلچسب و مفید فایده خواهد بود. ادبیات فارسی با داشتن چهره­های نام­آوری چون فردوسی، خیّام، حافظ، سعدی و مولوی همواره در ادبیّات جهان مطرح و مورد توجّه مردم و ادیبان دیگر کشورها بوده است. در میان این توجّه مولانا با عقاید وحدت وجودی و عارفانه، خیام با عقاید هدونیسمی و سعدی با حکمت­های ناب خود در جهان علاقه­مندان بسیاری دارد. حافظ پژوهشی و شاهنامه پژوهشی به طور گسترده­ای در مؤسسات ایران شناسی انجام شده و هم چنان ادامه دارد. کشور پهناورهمسایه­ی ایران- روسیه – نیز از این توجّه به ادب فارسی نه تنها عقب نیست، بلکه مایه­ی فخر و مباهات ماست که نویسندگان این کشور با داشتن بزرگان تأثیرگذار در ادبیّات جهان تحت تأثیر نویسندگان و فرهنگ ایرانی بوده­اند. از اوایل قرن نوزدهم آثاری در روسیّه درباره­ی ادبیّات فارسی منتشر شد. در سال 1815 م. در مجلّه­ی "پیک اروپا" یک رشته مقالات درباره­ی زبان و ادبیّات فارسی چاپ شد که بیشترشان ترجمه از کتاب ژوردن فرانسوی به نام La Perse par Jourdian  بود. در این مجلّه ترجمه­ی هجو سلطان محمود غزنوی منسوب به فردوسی، سه غزل از حافظ، «بلبل و  مور» از سعدی و یک قصیده از انوری منتشر شد.(درّی/1376) آلکساندر پوشکین پس از ملاقات با فاضل خان گروسی قطعه­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ای سرود که در آن به نام حافظ و سعدی اشاره کرده است، او شعری به نام «از حافظ» دارد که دارای مضامین مشترکی با غزل­های حافظ است.(نفیسی/1337) پس از خلق «فوّاره­ی باغچه سرای» به پوشکین لقب "سعدی جوان" دادند. میخاییل لرمانتوف نیز در سروده­هایش نگاهی شرق­گرایانه داشته و علاقه­ی خویش را به دیدن ایران بیان کرده است.

آفاناسی آفاناسی­یویچ فِت، با ترجمه­ی دیوان حافظ به روسی و مجموعه­­ی «از حافظ» خود، حافظ و اندیشه­های او را به روسیّه شناساند. شاعر و منتقد بزرگ، نیکالای چرنیشفسکی در رمان «قصّه اندر قصّه» تحت تأثیر شاهنامه بوده و غزل سرایی حافظ را نیز ستوده است. سرگئی یِسِنین، شاعر معروف روس، که گورکی او را بزرگ­ترین شاعر غزل­سرا پس از پوشکین می­داند نیز مجموعه­  شعری با عنوان «درمایه­های ایرانی» دارد که در آن عشق به سرزمین ایران، مهد شاعران بزرگ، جلوه می­نماید. ایوان بونین، آخرین نویسنده­ی سبک کلاسیک روسی نیز همواره به ایران و مشرق زمین و دین اسلام علاقه­مند بوده و به گفته­ی خودش تحت تأثیر سعدی است. نیکالای گومیلیوف مترجم حماسه­ی «گیل گمش» به روسی، نیز اشعاری تحت تأثیر حافظ و ناصر خسرو قبادیانی دارد. در کتابخانه­ی شخصی لی­یف تولستوی کتاب­های فارسی فراوانی بوده و او درک عمیقی نسبت به اشعار و اندیشه­های حافظ و سعدی داشته و بسیاری از حکمت­های سعدی را در آثار خود استفاده کرده است.

امّا، به طور کلّی می­توان تأثیر پذیری نویسندگان روسی مورد بحث در این تحقیق، از ادب فارسی را به دو بخش عمده تقسیم کرد:

الفتأثیر مشهود و غیر قابل انکار که در آثار نیکالای چرنیشفسکی، ایوان بونین، آفاناسی فِت، سرگئی یِسنین و نیکالای گومیلیوف به چشم می­خورد و ایشان خود بر این الهام پذیری، هم مضمونی و گرته برداری­ها به طور مستقیم اذعان داشته­اند و نه تنها علاقه­مندی خود را بیان کرده­اند، بلکه زندگی خود را صرف تلاش برای درک عمیق اندیشه­های ادیبان ایرانی نموده­اند.

ب (تأثیر مستتر، موردی، گذرا و غیر مستقیم، که در آثار آلکساندر پوشکین، میخائیل لرمانتوف و لی­یف تولستوی مشاهده می­شود.

به طور ویژه حافظ بر روی کدام یک از مشاهیر ادبی روس تأثیر داشته و در چه دوره ای؟

در نیمه­ نخست سده­ی 19م.، که ادبیّات روس به سوی کمال پیش می­رفت، نفوذ حافظ در شعر و ادب روس نیز افزون گشت. سال 1819م.، بزرگ­ترین سخنور آلمانی، ا.و. گوته، سلسله شعرهای شرقی خویش را با نام «دیوان شرقی - غربی» در برلین به چاپ رساند. اندکی پیشتر در همین کشور، «دیوان حافظ» به جان فدایی و هنر والای شاعری، از جانب هومر (به زبان آلمانی) برگردانیده و چاپ شد و در فضای فرهنگی آلمان و اروپا غلغله  برانگیخت و آوای این غلغله، در روسیّه به جان پذیرفته شد.(صمد/1391 :299) ن. گومیلیوف قبل از سفر نخستین خویش به آفریقا، در پتربورگ با شاعر ویاچیسلاو ایوانف، محفل عاشقان غزل حافظ را تأسیس کردند. حتّی اعضای محفل، برای خود تخلص­های شرقی انتخاب کرده بودند.(همان) کنستانتین کیوخیل بکر، در مقاله­ای با عنوان «جنبه­های اصلی شعر عاشقانه­ی روس در 10 سال اخیر» که در 1824م./ 1239ق. منتشر شد، از تأثیر شعر حافظ بر شعر روسی سخن گفت و بر آن تأکید ورزید.(عبدالله/1391) شعر معروف پوشکین با نام «از حافظ» که در 1829م/1245ق سروده شده است، با مصراع «اسیر دام شهرت دروغین مباش!» آغاز می­شود و در آن، شاعر آلام خود را بدان هنگام که در ارتش روسیّه در قفقاز خدمت می­کرده است، به تصویر می­کشد.(عبدالله/1391) فِت شاعر بزرگ روس یکی از بزرگ­ترین و معروف­ترین نمایندگان ادبیّات روس به شمار می­آید و در تاریخ ادبیّات روسیّه جایگاهی ویژه دارد. او که بخش­هایی از دیوان حافظ را از زبان آلمانی به روسی ترجمه کرده است، در مقدمه­ی ترجمه­ی خویش نوشت: «دسته گلی از گل­های باغ شاعر فارسی سرا، حافظ، را که چیده و گرد آورده­ام، برای داوری به عاشقان واقعی شعر تقدیم می­کنم و چنین می­اندیشم که اگر سخن کوتاهی که به دریافت مطلب یاری رساند بر آن بیافزایم، سودمند خواهد بود.(همان) چرنیشفسکی در «قصّه اندر قصّه»، اوّل  ترجمه­ی حال و غزل­های جداگانه­ی حافظ را آورده، سپس بر سر مسئله­ی روح شعر و هنر غزل­سرایی خواجه­ی شیراز می­ایستد و او را در ردیف بزرگ­ترین شعرای شرق و آتش نَفَس جهان ذکر می­کند: «اروپا از خصوص شاعران ما، بسیار چیزها شینده است. چرا آن ها نمی­توانند در صف حافظ، و دیگر شاعران جای بگیرند؟»(صمد/1391 :208) یسنین، هر جا که از شیراز سخن به میان می­آورد، حتماً آهنگ سخنش از عالم حافظ بر می­خیزد. و یا به سوی همین عالم تب و تاب رو می­آورد. هر کس راجع به «در مایه­های ایرانی» سخن به میان آورده، این را به ویژه  قید و تأکید کرده است. از جمله رسول غمزتاو در داغستان؛ تتسیان تابیدزی در گرجستان؛ ورا دویت در آذربایجان؛ لایق شیر علی در تاجیکستان؛ آنگالادیان در ارمنستان و بلائوسوف در روسیّه.(صمد/1391: 353) گومیلیوف در شعری با عنوان «تأسی از زبان فارسی» به شخصیّت حافظ توجّه داشته است در این شعر، گومیلیوف شعر خود را با حافظ قیاس کرده و آن را در برابر شعر حافظ حقیر می­داند. محبّت و اخلاص گومیلیوف به تمدّن فارسی، به ویژه به غزل حافظ، به درجه­ای بود که وی در اثر(درام افسانه­ای) «فرزند خدا»، حافظ را چون قهرمان اصلی، در مرکز قرار می­دهد و با سخن بسیار پر تصویر پژوهشگر، ر. صفی الینا: «گومیلیوف غزل­های خود را به زبان حافظ می­سراید که از عمق آشنایی این شاعر بزرگ روس با معروف­ترین و زیباترین گونه­ی ادبیّات کلاسیکی فارس گواهی می­دهد.»(صمد/1391 :306) او در این نمایشنامه برخی از ویژگی­های شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی را در سیمای حافظ قهرمان اثر ارائه می­کند. (یحیی­ پور،مشهدی رفیع/1388) تولستوی در جوانی با اشعار حافظ از طریق ترجمه­های اشعار او به زبان­های اروپای غربی آشنا شده بود. فِت در ماه نوامبر 1859م. چند ترجمه از غزل­های حافظ را برای وی فرستاد، ولی تولستوی همان طور که تصوّر می­رفت این ترجمه­ها را نپسندید. وی در تاریخ 20 دسامبر1859م. به ای. باریسوف یکی از خویشاوندان فِت می­نویسد: "به فِت بگویید که خیلی معذرت می­خواهم ولی از غزل­سرایی حافظانه­ی او خوشم نیامد. در ترجمه­هایی که فرستاده، معانی عمیق یافت نمی­شود و رنگ و شکل فارسی در این ترجمه­ها دیده نمی­شود. ولی وقتی چندی بعد مجلّه­ی"روسکویه سلوو" ترجمه­ی 27 غزل حافظ را به قلم فِت منتشر کرد، تولستوی از آشنایی بیشتر فِت با این شاعر بزرگ ایرانی بسیار خوشحال شد.(درّی/1376) او در رمان آنّا کارنینا، از زبان آبلونسکی به عنوان آخرین دفاع از خود و برای سرزنش لوین مصرعی از حافظ را تکرار می­کند: " برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر".(کریمی مطهّر/1379).

چه ابعادی از اندیشه و غزل های حافظ بر شاعران روس تأثیر گذاشته است؟

برای پاسخ به این سؤال باید گفت"زندگی" که محور اصلی تمام غزل­های حافظ است با برداشتی بین دو عقیده­ هدونیسم (لذت گرایی) و صوفیانه (تارک دنیایی و درویش مسلکی) باعث شده است که حافظ در میان تمام قشرهای جامعه از فقیر و غنی با هر منصب و نگرشی، ماندگار گردد؛ به عقیده­ی نگارنده غزل­های حافظ مانند منشوری است که با تابیدن یک نور واحد از هر زاویه­ای که به آن نگاه کنیم به رنگی در می­آید؛ یعنی تمام اقشارمردم  با هر سطح سواد و فرهنگ می­توانند برداشت خود را از حافظ و غزل­های او داشته باشند. با این نگرش و با توجّه به اصل یگانگی ذات انسان­ها، قطعاً این مهم از نگاه هوشمندانه و نکته بین نویسندگان روس دور نمانده است. به عنوان مثال در رمان برادران کارامازوف، داستایوفسکی با مطرح کردن  سؤالاتی فلسفی که بن مایه­های آن میان شک و ایمان مطرح می­شود به باورهای فلسفی حافظ بی شباهت نیست. سیاست و ستیزه جویی نویسندگان روسیه علیه ظلم و بیداد حکومت تزار همواره عنصر جدایی ناپذیر مضامین شعر و رمان روسی است، از طرفی حافظ  نیز از سیاسیون دوره­ی خود محسوب می­شود که توانست علاوه بر اعتراض به ستم موجود دردوره­ی ­خود و بازتاب آن به شکلی کاملاً رندانه و با به کارگیری ایهام­های وزین و بی نظیر در غزل­هایش هم جان خود را حفظ کند و هم پیام خود را به گوش جهانیان برساند.  بررسی این نکات و تشابهات می تواند در آینده با پژوهش­های جامع­ تری انجام گردد.


( ۵ )

نظر شما :