تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر نویسندگان شهیر روسیه؛ با تأکید بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه
به گزارش روابط عمومی بنیاد سعدی به نقل از موسسه مطالعات ایران و اوراسیا-ایراس، مباحث ادبیات تطبیقی همواره از زمینه های مطالعاتی جالب توجه برای پژوهندگان حوزه های ادبی و نیز برای عموم علاقه مندان به ادبیات بوده است. علاوه برآن، تفحص در تشابهات و روابط تأثیر و تأثر ادبیات ملل از یکدیگر، گستره ای از روابط و هم پیوندی های تاریخی را پیش روی پژوهشگران می گشاید. شاید دور از ذهن نباشد اگر ادعا شود که مباحث ادبیات تطبیقی، بازنمای فراز و نشیب تعاملات ملل و حتی حکومت ها، به طور ویژه در حوزه های جغرافیایی نزدیک به هم، در امتداد تاریخ روابط آن ها است. بدین ترتیب و با آگاهی از زوایای گوناگون این موضوع، مطالعه تطبیقی ادبیات فارسی و روسی مورد توجه نگارنده قرار گرفته، سعی شده است تا رابطه تأثیر و تأثر تاریخی و فرهنگ این دو کشور همسایه، از دریچه ادبیات بررسی شود. بدین منظور، با تأکید ویژه بر جایگاه حافظ در ادبیات روسیه و تأثیر آن بر شاعران شهیر روس، متنی مختصر در قالب پاسخ گویی به سه پرسش ذیل، تهیه و ارائه شده است.
جایگاه ادبیات فارسی در ادبیات روسیه چیست؟
نیکالای چرنیشفسکی نویسنده و منتقد بزرگ روس میگوید: "شعر جهان را بی نظم فارسی، تصوّر کردن و یا منظور عالمیان گردانیدن، گناه است."(صمد/1391: 50) قرن نوزدهم میلادی (عصر طلایی) و اوایل قرن بیستم (عصر نقره ای)، اوج توجّه ادیبان روسی به ادب فارسی است. از آن جا که بسیاری از نسخههای کتابهای خطّی فارسی در نواحی مختلف کشور روسیّه باقی ماندهاند که مجموعهی آنها یکی از کاملترین گنجینههای کتابهای خطّی در خارج از مرزهای ایران را تشکیل میدهد، تحقیق و تفحّص در کشف تعاملات ادبی بین این دو کشور بسیار دلچسب و مفید فایده خواهد بود. ادبیات فارسی با داشتن چهرههای نامآوری چون فردوسی، خیّام، حافظ، سعدی و مولوی همواره در ادبیّات جهان مطرح و مورد توجّه مردم و ادیبان دیگر کشورها بوده است. در میان این توجّه مولانا با عقاید وحدت وجودی و عارفانه، خیام با عقاید هدونیسمی و سعدی با حکمتهای ناب خود در جهان علاقهمندان بسیاری دارد. حافظ پژوهشی و شاهنامه پژوهشی به طور گستردهای در مؤسسات ایران شناسی انجام شده و هم چنان ادامه دارد. کشور پهناورهمسایهی ایران- روسیه – نیز از این توجّه به ادب فارسی نه تنها عقب نیست، بلکه مایهی فخر و مباهات ماست که نویسندگان این کشور با داشتن بزرگان تأثیرگذار در ادبیّات جهان تحت تأثیر نویسندگان و فرهنگ ایرانی بودهاند. از اوایل قرن نوزدهم آثاری در روسیّه دربارهی ادبیّات فارسی منتشر شد. در سال 1815 م. در مجلّهی "پیک اروپا" یک رشته مقالات دربارهی زبان و ادبیّات فارسی چاپ شد که بیشترشان ترجمه از کتاب ژوردن فرانسوی به نام La Perse par Jourdian بود. در این مجلّه ترجمهی هجو سلطان محمود غزنوی منسوب به فردوسی، سه غزل از حافظ، «بلبل و مور» از سعدی و یک قصیده از انوری منتشر شد.(درّی/1376) آلکساندر پوشکین پس از ملاقات با فاضل خان گروسی قطعهای سرود که در آن به نام حافظ و سعدی اشاره کرده است، او شعری به نام «از حافظ» دارد که دارای مضامین مشترکی با غزلهای حافظ است.(نفیسی/1337) پس از خلق «فوّارهی باغچه سرای» به پوشکین لقب "سعدی جوان" دادند. میخاییل لرمانتوف نیز در سرودههایش نگاهی شرقگرایانه داشته و علاقهی خویش را به دیدن ایران بیان کرده است.
آفاناسی آفاناسییویچ فِت، با ترجمهی دیوان حافظ به روسی و مجموعهی «از حافظ» خود، حافظ و اندیشههای او را به روسیّه شناساند. شاعر و منتقد بزرگ، نیکالای چرنیشفسکی در رمان «قصّه اندر قصّه» تحت تأثیر شاهنامه بوده و غزل سرایی حافظ را نیز ستوده است. سرگئی یِسِنین، شاعر معروف روس، که گورکی او را بزرگترین شاعر غزلسرا پس از پوشکین میداند نیز مجموعه شعری با عنوان «درمایههای ایرانی» دارد که در آن عشق به سرزمین ایران، مهد شاعران بزرگ، جلوه مینماید. ایوان بونین، آخرین نویسندهی سبک کلاسیک روسی نیز همواره به ایران و مشرق زمین و دین اسلام علاقهمند بوده و به گفتهی خودش تحت تأثیر سعدی است. نیکالای گومیلیوف مترجم حماسهی «گیل گمش» به روسی، نیز اشعاری تحت تأثیر حافظ و ناصر خسرو قبادیانی دارد. در کتابخانهی شخصی لییف تولستوی کتابهای فارسی فراوانی بوده و او درک عمیقی نسبت به اشعار و اندیشههای حافظ و سعدی داشته و بسیاری از حکمتهای سعدی را در آثار خود استفاده کرده است.
امّا، به طور کلّی میتوان تأثیر پذیری نویسندگان روسی مورد بحث در این تحقیق، از ادب فارسی را به دو بخش عمده تقسیم کرد:
الف) تأثیر مشهود و غیر قابل انکار که در آثار نیکالای چرنیشفسکی، ایوان بونین، آفاناسی فِت، سرگئی یِسنین و نیکالای گومیلیوف به چشم میخورد و ایشان خود بر این الهام پذیری، هم مضمونی و گرته برداریها به طور مستقیم اذعان داشتهاند و نه تنها علاقهمندی خود را بیان کردهاند، بلکه زندگی خود را صرف تلاش برای درک عمیق اندیشههای ادیبان ایرانی نمودهاند.
ب (تأثیر مستتر، موردی، گذرا و غیر مستقیم، که در آثار آلکساندر پوشکین، میخائیل لرمانتوف و لییف تولستوی مشاهده میشود.
به طور ویژه حافظ بر روی کدام یک از مشاهیر ادبی روس تأثیر داشته و در چه دوره ای؟
در نیمه نخست سدهی 19م.، که ادبیّات روس به سوی کمال پیش میرفت، نفوذ حافظ در شعر و ادب روس نیز افزون گشت. سال 1819م.، بزرگترین سخنور آلمانی، ا.و. گوته، سلسله شعرهای شرقی خویش را با نام «دیوان شرقی - غربی» در برلین به چاپ رساند. اندکی پیشتر در همین کشور، «دیوان حافظ» به جان فدایی و هنر والای شاعری، از جانب هومر (به زبان آلمانی) برگردانیده و چاپ شد و در فضای فرهنگی آلمان و اروپا غلغله برانگیخت و آوای این غلغله، در روسیّه به جان پذیرفته شد.(صمد/1391 :299) ن. گومیلیوف قبل از سفر نخستین خویش به آفریقا، در پتربورگ با شاعر ویاچیسلاو ایوانف، محفل عاشقان غزل حافظ را تأسیس کردند. حتّی اعضای محفل، برای خود تخلصهای شرقی انتخاب کرده بودند.(همان) کنستانتین کیوخیل بکر، در مقالهای با عنوان «جنبههای اصلی شعر عاشقانهی روس در 10 سال اخیر» که در 1824م./ 1239ق. منتشر شد، از تأثیر شعر حافظ بر شعر روسی سخن گفت و بر آن تأکید ورزید.(عبدالله/1391) شعر معروف پوشکین با نام «از حافظ» که در 1829م/1245ق سروده شده است، با مصراع «اسیر دام شهرت دروغین مباش!» آغاز میشود و در آن، شاعر آلام خود را بدان هنگام که در ارتش روسیّه در قفقاز خدمت میکرده است، به تصویر میکشد.(عبدالله/1391) فِت شاعر بزرگ روس یکی از بزرگترین و معروفترین نمایندگان ادبیّات روس به شمار میآید و در تاریخ ادبیّات روسیّه جایگاهی ویژه دارد. او که بخشهایی از دیوان حافظ را از زبان آلمانی به روسی ترجمه کرده است، در مقدمهی ترجمهی خویش نوشت: «دسته گلی از گلهای باغ شاعر فارسی سرا، حافظ، را که چیده و گرد آوردهام، برای داوری به عاشقان واقعی شعر تقدیم میکنم و چنین میاندیشم که اگر سخن کوتاهی که به دریافت مطلب یاری رساند بر آن بیافزایم، سودمند خواهد بود.(همان) چرنیشفسکی در «قصّه اندر قصّه»، اوّل ترجمهی حال و غزلهای جداگانهی حافظ را آورده، سپس بر سر مسئلهی روح شعر و هنر غزلسرایی خواجهی شیراز میایستد و او را در ردیف بزرگترین شعرای شرق و آتش نَفَس جهان ذکر میکند: «اروپا از خصوص شاعران ما، بسیار چیزها شینده است. چرا آن ها نمیتوانند در صف حافظ، و دیگر شاعران جای بگیرند؟»(صمد/1391 :208) یسنین، هر جا که از شیراز سخن به میان میآورد، حتماً آهنگ سخنش از عالم حافظ بر میخیزد. و یا به سوی همین عالم تب و تاب رو میآورد. هر کس راجع به «در مایههای ایرانی» سخن به میان آورده، این را به ویژه قید و تأکید کرده است. از جمله رسول غمزتاو در داغستان؛ تتسیان تابیدزی در گرجستان؛ ورا دویت در آذربایجان؛ لایق شیر علی در تاجیکستان؛ آنگالادیان در ارمنستان و بلائوسوف در روسیّه.(صمد/1391: 353) گومیلیوف در شعری با عنوان «تأسی از زبان فارسی» به شخصیّت حافظ توجّه داشته است در این شعر، گومیلیوف شعر خود را با حافظ قیاس کرده و آن را در برابر شعر حافظ حقیر میداند. محبّت و اخلاص گومیلیوف به تمدّن فارسی، به ویژه به غزل حافظ، به درجهای بود که وی در اثر(درام افسانهای) «فرزند خدا»، حافظ را چون قهرمان اصلی، در مرکز قرار میدهد و با سخن بسیار پر تصویر پژوهشگر، ر. صفی الینا: «گومیلیوف غزلهای خود را به زبان حافظ میسراید که از عمق آشنایی این شاعر بزرگ روس با معروفترین و زیباترین گونهی ادبیّات کلاسیکی فارس گواهی میدهد.»(صمد/1391 :306) او در این نمایشنامه برخی از ویژگیهای شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی را در سیمای حافظ قهرمان اثر ارائه میکند. (یحیی پور،مشهدی رفیع/1388) تولستوی در جوانی با اشعار حافظ از طریق ترجمههای اشعار او به زبانهای اروپای غربی آشنا شده بود. فِت در ماه نوامبر 1859م. چند ترجمه از غزلهای حافظ را برای وی فرستاد، ولی تولستوی همان طور که تصوّر میرفت این ترجمهها را نپسندید. وی در تاریخ 20 دسامبر1859م. به ای. باریسوف یکی از خویشاوندان فِت مینویسد: "به فِت بگویید که خیلی معذرت میخواهم ولی از غزلسرایی حافظانهی او خوشم نیامد. در ترجمههایی که فرستاده، معانی عمیق یافت نمیشود و رنگ و شکل فارسی در این ترجمهها دیده نمیشود. ولی وقتی چندی بعد مجلّهی"روسکویه سلوو" ترجمهی 27 غزل حافظ را به قلم فِت منتشر کرد، تولستوی از آشنایی بیشتر فِت با این شاعر بزرگ ایرانی بسیار خوشحال شد.(درّی/1376) او در رمان آنّا کارنینا، از زبان آبلونسکی به عنوان آخرین دفاع از خود و برای سرزنش لوین مصرعی از حافظ را تکرار میکند: " برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر".(کریمی مطهّر/1379).
چه ابعادی از اندیشه و غزل های حافظ بر شاعران روس تأثیر گذاشته است؟
برای پاسخ به این سؤال باید گفت"زندگی" که محور اصلی تمام غزلهای حافظ است با برداشتی بین دو عقیده هدونیسم (لذت گرایی) و صوفیانه (تارک دنیایی و درویش مسلکی) باعث شده است که حافظ در میان تمام قشرهای جامعه از فقیر و غنی با هر منصب و نگرشی، ماندگار گردد؛ به عقیدهی نگارنده غزلهای حافظ مانند منشوری است که با تابیدن یک نور واحد از هر زاویهای که به آن نگاه کنیم به رنگی در میآید؛ یعنی تمام اقشارمردم با هر سطح سواد و فرهنگ میتوانند برداشت خود را از حافظ و غزلهای او داشته باشند. با این نگرش و با توجّه به اصل یگانگی ذات انسانها، قطعاً این مهم از نگاه هوشمندانه و نکته بین نویسندگان روس دور نمانده است. به عنوان مثال در رمان برادران کارامازوف، داستایوفسکی با مطرح کردن سؤالاتی فلسفی که بن مایههای آن میان شک و ایمان مطرح میشود به باورهای فلسفی حافظ بی شباهت نیست. سیاست و ستیزه جویی نویسندگان روسیه علیه ظلم و بیداد حکومت تزار همواره عنصر جدایی ناپذیر مضامین شعر و رمان روسی است، از طرفی حافظ نیز از سیاسیون دورهی خود محسوب میشود که توانست علاوه بر اعتراض به ستم موجود دردورهی خود و بازتاب آن به شکلی کاملاً رندانه و با به کارگیری ایهامهای وزین و بی نظیر در غزلهایش هم جان خود را حفظ کند و هم پیام خود را به گوش جهانیان برساند. بررسی این نکات و تشابهات می تواند در آینده با پژوهشهای جامع تری انجام گردد.


نظر شما :