به مناسبت روز بزرگداشت سعدی؛
کارگاه آشنایی با گلستان سعدی در صربستان برگزار شد
برنامه ادبی گرامیداشت روز سعدی با همراهی رایزنی فرهنگی ایران در بلگراد، در مرکز مطالعات فارسی دانشگاه بلگراد و به شیوه «کارگاه آشنایی با کتاب گلستان سعدی» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی بنیاد سعدی، در راستای فعالیت های فرهنگی و بزرگداشت مفاخر ملی و ادبی و به مناسبت اول اردیبهشت، با همراهی رایزنی فرهنگی کشورمان در بلگراد، برنامه ادبی گرامیداشت روز سعدی در محل مرکز مطالعات فارسی دانشگاه بلگراد و به شیوه «کارگاه آشنایی با کتاب گلستان سعدی» برگزار شد.
در این کارگاه، دانشجویان دانشگاه بلگراد ضمن آشنایی با شاعر نامدار ایرانی سعدی شیرازی و تالیفات او؛ به خصوص با کتاب گلستان سعدی و ویژگیهای این اثر آشنا شدند.
در آغاز این کارگاه، چند ویدئو کلیپ از فضای آرامگاه سعدی و شهر شیراز پخش شد و دانشجویان با فضای جغرافیایی شیراز و آثار تاریخی آن آشنا شدند.
در ادامه خانم ماریا الکسیچ، از دانشجویان زبان فارسی، به معرفی زندگی نامه سعدی و آثار او پرداخت و از ترجمه صربی کتاب بوستان بخشی را خواند.
بخش آموزشی کارگاه، با تدریس دکتر سعید صفری آغاز شد و روایت سعدی از چگونگی نگارش این اثر، ساختار کلی کتاب (هشت باب گلستان و معرفی این بخشها)، معرفی حکایت به عنوان داستان کوتاه کوتاه حکمت آموز و چگونگی ترکیب نظم و نثر در این کتاب برای دانشجویان تشریح شد و نمونه یکی از حکایات سعدی توزیع و از آنها خواسته شد تا به عنوان تکلیف، ساختار نگارشی متن، تشخیص نظم و نثر و ویژگیهای نثر مسجع را به صورت گروهی در متن مشخص کنند.
در بخش دیگر این کارگاه، دو تن از دانشجویان، خانم الکساندرا مارکوویچ و جورجه استفانوویچ دو حکایت از سعدی خواندند.
در بخش پایانی این کارگاه، پس از خواندن حکایت دهم از باب اول گلستان سعدی (در سیرت پادشاهان)، شعر پایانی این حکایت (بنی آدم اعضای یک پیکرند..) به صورت جمعی خوانده شد.
شایان ذکر است که جهت آشنایی دانشجویان، مخاطبان و علاقهمندان به زبان و ادب فارسی، این شعر جهانی سعدی شیرازی با ترجمه صربی از سوی رایزنی فرهنگی به صورت ایمیل ارسال و در شبکه های مجازی نیز ارائه شد.
باب اول: در سیرت پادشاهان (حکایت دهم)
بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست:
درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند
آن گه مرا گفت از آنجا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
به بازوان توانا و قوت سر دست
خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو میندهی داد روز دادی هست
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
پایان خبر /


نظر شما :